2015-06-08، 02:24
هوا چکیده ی نورست در شب مهتاب
ستاره خنده ی حورست در شب مهتاب
سپهر جام بلوری است پر می روشنزمین قلمرو نورست در شب مهتاب
زمین زخندهٔ لبریز مه نمکدانی استزمانه بر سر شورست در شب مهتاب
رسان به دامن صحرای بیخودی خود راکه خانه دیدهٔ مورست در شب مهتاب
بغیر بادهٔ روشن، نظر به هر چه کنیغبار چشم شعورست در شب مهتاب
براق راهروان است روشنایی راهسفر ز خویش ضرورست در شب مهتابصائب تبریزی