مراقبه 2/4/:
روز:
زندگي موهبتي الهي است. ما زندگي را به دست نياورده ايم و در حقيقت حتي شايستگي اين زندگي را هم نداريم. ما چنان موجودات ناسپاسي هستيم كه حتي يك " تشكر خشك و خالي " هم نمي كنيم. شكرگزار فرصتي كه براي رشد يافتن، ديدن، عشق ورزيدن، خنديدن و لذت بردن از نغمه هستي و زيبايي دنيايي كه در اختيارمان گذاشته شده نيستيم. نه تنها شكرگزار نيستيم، بلكه برعكس پيوسته شكوه و ناسپاسي مي كنيم. اگر به دعاهاي كه مردم مي خوانند گوش كني، شگفت زده مي شوي. دعاهاي مردم سرشار از شكوه و شكايت است. مردم اصلا شكرگزار نيستند. بازهم بيشتر مي خواهند. پيوسته مي گويند " كافي نيست، كافي نيست " و در حقيقت، هيچگاه كافي نخواهد بود، زيرا آدم فقير بيشتر مي خواهد، آدم ثروتمند بيشتر مي خواهد، امپراتور بيشتر مي خواهد، همه و همه بيشتر مي خواهند. اين زياده خواهي نشانگر آن است كه هرچه به تو داده شده كافي نيست- " من شايسته بيشتر از اينها هستم. تو در حق من انصاف روا نداشته اي! " من اين ناسپاسي را عين بي ديني مي دانم. بنابراين از نظر من تمام عبادتهايي كه در معبدها و مساجد انجام مي شوند ديني نيست. عبادت واقعي همانا شكرگزار بودن است. يك " تشكر خشك و خالي " كافيست.
شب:
زندگي يعني همواره روان و در حركت بودن. برو تا به دوردست ترين ستاره برسي! از سفر لذت ببر. در مورد رسيدن به مقصد زياد نگران نباش. مقصد فقط بهانه اي است براي اينكه به سفر ادامه دهي. در حقيقت، زندگي هيچ مقصد و هدفي ندارد. زندگي يك سفر است. سفري به سوي هيچ چيز. سفري به ناكجا آباد. يك سفر محض. آگاه شدن تو از اين موضوع رها و سبكبارت مي سازد . تمام دلواپسي ها و دلتنگي ها تو ترك مي گويند. تمام نگرانيها ناپديد مي شوند، تبخير مي شوند، زيرا آنگاه كه هدفي وجود نداشته باشد شكستي نيز وجود نخواهد داشت. شكست يك توهم است، زيرا ما هدفي را باور داريم. براي مثال، من هرگز شكست نمي خورم، زيرا هدفي ندارم. من هرگز احساس ناكامي نمي كنم، زيرا هيچ توقعي ندارم. اگر اتفاقي بيفتد چه خوب! اگر هيچ اتفاقي نيفتد، چه بهتر! در هر دو صورت نيكوست. اساس آموزش من اين است: هر لحظه با سراپاي وجود زندگي كن. زندگي وسيله اي براي رسيدن به مقصود نيست. اما آن كار در آغاز بسيار مشكل است. پس من ناچارم هدفهاي كاذبي پيش پاي تو بگذارم. اين هدفها بازيچه هايي بيش نيستند. تو مي تواني بدون آنها سر كني. آنگاه كه شروع به لذت بردن از خود سفر كني، هيچ سودايی براي هيچ هدفي در سر نخواهي داشت. آنگاه ديگر در جست و جوي معناي زندگي نخواهي بود. زندگي خود معنا و مقصود زندگي است و اين همان حالت رهايي مطلق است.
95 قدرت اگر آسيب پذيري، همراه قدرت رشد كند، ديگر نبايد ترسيد كه از قدرت سواستفاده شود. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند تا گرفتار مخاطرات نشوند. وقتي داراي قدرت هستيد، خطر استفاده كردن از آن وجود دارد. وقتي اتومبيلي تندرو داريد كه مي تواند با سرعت دويست مايل در ساعت حركت كند، خطر آن هست كه روزي تصميم بگيريد با اين سرعت رانندگي كنيد. در نتيجه،آنچه به صورت يك احتمال است، شكل يك ستيز واقعي را به خود مي گيرد. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند؛ زيرا مي دانند چقدر مي توانند پر قدرت زندگي كنند. آنگاه مقاومت در برابر وسوسه قدرت، دشوار مي شود. نظامهاي آموزشي يك سويه، مخالف آسيب پذيري هستند؛ به شما قدرت مي بخشند، اما آسيب پذيري را نه. اين نظامها فرد را مثل فولاد قدرتمند و قدرتمند تر مي سازد، نه قوي و آسيب پذير چون گل.
23جون Never become a believer, never become a follower, never become a follower, never become a part of any organization. Remain authentically true to yourself. Do not betray yourself. هرگز هوادار نباش، هرگز دنباله رو نباش، هرگز عضوی از هیچ بساط و تشکیلاتی نباش. به راستی به خودت وفادار باش؛ به خود خیانت نکن.
روز:
زندگي موهبتي الهي است. ما زندگي را به دست نياورده ايم و در حقيقت حتي شايستگي اين زندگي را هم نداريم. ما چنان موجودات ناسپاسي هستيم كه حتي يك " تشكر خشك و خالي " هم نمي كنيم. شكرگزار فرصتي كه براي رشد يافتن، ديدن، عشق ورزيدن، خنديدن و لذت بردن از نغمه هستي و زيبايي دنيايي كه در اختيارمان گذاشته شده نيستيم. نه تنها شكرگزار نيستيم، بلكه برعكس پيوسته شكوه و ناسپاسي مي كنيم. اگر به دعاهاي كه مردم مي خوانند گوش كني، شگفت زده مي شوي. دعاهاي مردم سرشار از شكوه و شكايت است. مردم اصلا شكرگزار نيستند. بازهم بيشتر مي خواهند. پيوسته مي گويند " كافي نيست، كافي نيست " و در حقيقت، هيچگاه كافي نخواهد بود، زيرا آدم فقير بيشتر مي خواهد، آدم ثروتمند بيشتر مي خواهد، امپراتور بيشتر مي خواهد، همه و همه بيشتر مي خواهند. اين زياده خواهي نشانگر آن است كه هرچه به تو داده شده كافي نيست- " من شايسته بيشتر از اينها هستم. تو در حق من انصاف روا نداشته اي! " من اين ناسپاسي را عين بي ديني مي دانم. بنابراين از نظر من تمام عبادتهايي كه در معبدها و مساجد انجام مي شوند ديني نيست. عبادت واقعي همانا شكرگزار بودن است. يك " تشكر خشك و خالي " كافيست.
شب:
زندگي يعني همواره روان و در حركت بودن. برو تا به دوردست ترين ستاره برسي! از سفر لذت ببر. در مورد رسيدن به مقصد زياد نگران نباش. مقصد فقط بهانه اي است براي اينكه به سفر ادامه دهي. در حقيقت، زندگي هيچ مقصد و هدفي ندارد. زندگي يك سفر است. سفري به سوي هيچ چيز. سفري به ناكجا آباد. يك سفر محض. آگاه شدن تو از اين موضوع رها و سبكبارت مي سازد . تمام دلواپسي ها و دلتنگي ها تو ترك مي گويند. تمام نگرانيها ناپديد مي شوند، تبخير مي شوند، زيرا آنگاه كه هدفي وجود نداشته باشد شكستي نيز وجود نخواهد داشت. شكست يك توهم است، زيرا ما هدفي را باور داريم. براي مثال، من هرگز شكست نمي خورم، زيرا هدفي ندارم. من هرگز احساس ناكامي نمي كنم، زيرا هيچ توقعي ندارم. اگر اتفاقي بيفتد چه خوب! اگر هيچ اتفاقي نيفتد، چه بهتر! در هر دو صورت نيكوست. اساس آموزش من اين است: هر لحظه با سراپاي وجود زندگي كن. زندگي وسيله اي براي رسيدن به مقصود نيست. اما آن كار در آغاز بسيار مشكل است. پس من ناچارم هدفهاي كاذبي پيش پاي تو بگذارم. اين هدفها بازيچه هايي بيش نيستند. تو مي تواني بدون آنها سر كني. آنگاه كه شروع به لذت بردن از خود سفر كني، هيچ سودايی براي هيچ هدفي در سر نخواهي داشت. آنگاه ديگر در جست و جوي معناي زندگي نخواهي بود. زندگي خود معنا و مقصود زندگي است و اين همان حالت رهايي مطلق است.
95 قدرت اگر آسيب پذيري، همراه قدرت رشد كند، ديگر نبايد ترسيد كه از قدرت سواستفاده شود. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند تا گرفتار مخاطرات نشوند. وقتي داراي قدرت هستيد، خطر استفاده كردن از آن وجود دارد. وقتي اتومبيلي تندرو داريد كه مي تواند با سرعت دويست مايل در ساعت حركت كند، خطر آن هست كه روزي تصميم بگيريد با اين سرعت رانندگي كنيد. در نتيجه،آنچه به صورت يك احتمال است، شكل يك ستيز واقعي را به خود مي گيرد. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند؛ زيرا مي دانند چقدر مي توانند پر قدرت زندگي كنند. آنگاه مقاومت در برابر وسوسه قدرت، دشوار مي شود. نظامهاي آموزشي يك سويه، مخالف آسيب پذيري هستند؛ به شما قدرت مي بخشند، اما آسيب پذيري را نه. اين نظامها فرد را مثل فولاد قدرتمند و قدرتمند تر مي سازد، نه قوي و آسيب پذير چون گل.
23جون Never become a believer, never become a follower, never become a follower, never become a part of any organization. Remain authentically true to yourself. Do not betray yourself. هرگز هوادار نباش، هرگز دنباله رو نباش، هرگز عضوی از هیچ بساط و تشکیلاتی نباش. به راستی به خودت وفادار باش؛ به خود خیانت نکن.
«خدا با ماست»