2016-03-11، 02:17
فکر می کردم توی یک دنیای بی رحم گیر کرده ام و باید گلیمم را از آب بکشم. تنهای تنها. باید کاری می کردم. چه کسی قرار بود به من کمک کنه؟ تمام زندگیم صرف نقشه کشیدن برای این و اون می شد. برادرم، پدرم، همسایه ام، برای هر کدام طرح و نقشه ای داشتم. اگه دست و پا نمی زدم همه چیز از دست می رفت. اگه یک کمک حال می داشتم اینقدر دست وپا نمی زدم. ولی به هیچ چیز جز خودم باور نداشتم. الان هم فک می کنم اگه من نباشم جلسه خونگیم متلاشی می شه. من من من