2014-02-01، 11:35
تصمیمات خدا
شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.
می خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستوربدهد،
وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.
دیگری گفت : موافقم، اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم
وقتی به قله رسیدند، شب شده بود.در تاریکی صدایی شنیدند:
سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید.
شهسوار اولی گفت: می بینی؟ بعد از چنین صعودی،
از ما می خواهد که بار سنگین تری راحمل کنیم. محال است که اطاعت کنم.
دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،
هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگ هایی که شهسوار مومن با خود آورده بود،
روشن کرد. آنها خالص ترین الماسها بودند.
تصمیمات خدا مرموزند، اما همواره به نفع ما هستند.
شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.
می خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستوربدهد،
وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.
دیگری گفت : موافقم، اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم
وقتی به قله رسیدند، شب شده بود.در تاریکی صدایی شنیدند:
سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید.
شهسوار اولی گفت: می بینی؟ بعد از چنین صعودی،
از ما می خواهد که بار سنگین تری راحمل کنیم. محال است که اطاعت کنم.
دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،
هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگ هایی که شهسوار مومن با خود آورده بود،
روشن کرد. آنها خالص ترین الماسها بودند.
تصمیمات خدا مرموزند، اما همواره به نفع ما هستند.