2013-12-20، 08:13
نه من به خداوند نه اعتقاد داشتم و نه اعتماد من کودکی بودم که توسط ترس کنترل میشدم و والدینم عاما مهمی برای انتقال ترس هایشان به من بودند. من بیشتر به والدینم اعتقاد و اعتماد داشتم که بمرور نتوانستم خدا را جایگزین والدین و دیگران کنم در اصل من تک و تنها ماندم بدون انرژی و به هرکسی اتکا کردم به من صدمه زد. بیماری من شد بی خدایی و خلاء معنوی و با ترسهایی که داشتم و بمرور اضافه شد بیشتر از همه راه های ارتباطی با خداوند را مسدودتر میکردم. عاقبت برایم شرمساری و خجالت و احساس گناه آزار دهنده ای بوجود آمد و من نتوانستم اعتماد بنفس و عزت نفسم را پیدا کنم.