2015-07-20، 08:58
مراقبه 29/4/: روز: زيبايي طبيعي و زشتي غير طبيعي است. زيبايي طبيعت و خويشتن توست و زشتي چيزي است بيگانه از تو. به همين دليل است كه هيچكس نمي خواهد زشت باشد. اما از روي ناآگاهي، همه ناگزير از زشت بودن اند. همه مي خواهند زيبا باشند اما از آنجا كه نمي دانند چگونه زيبا باشند، همچنان صورت خود را آرايش مي كنند، موهايشان را مي آرايند، لباسهاي گوناگون به تن مي كنند، رژيم مي گيرند و از اين قبيل كارها انجام مي دهند تا زيبا شوند. اما نمي دانند كه اين كارها دردشان را دوا نمي كند. زيبايي، امري دروني است. زيبايي دروني كه وجود داشته باشد آشكار خواهد شد. از بدنت، از ذهنت و از هر چيزي كه شامل تو مي شود پرتو فشاني خواهد كرد. زيبايي دروني كه وجود داشته باشد همه چيز زيبا خواهد شد. شب: عشق مطمئن ترين راه پيروزي واقعي است اما راه عشق، راهي است عجيب و غريب و بسيار متناقض، زيرا عشق از تسليم آغاز مي شود و در پيروزي پايان مي يابد. تناقض در اينجاست. عشق خواهان پيروزي نيست اما پيروز مي شود. عشق مي خواهد تسليم شود اما تسليم شدنش پيروزي مي آورد! و مردمي كه مي كوشند پيروز شوند، شكست خورده باقي مي مانند. شايد آنان از نگاه اين دنيا پيروز باشند اما اين پيروزي واقعي نيست، زيرا مرگ آن را از بين خواهد برد. پيروزي واقعي، پيروزي اي است كه حتي مرگ نيز نتواند آنرا از بين ببرد. تنها آنگاه خودت را پيروز بدان كه چيزي ناميرا به دست آورده باشي. عشق نخستين جرقه ناميرا بودن را در تو مي زند. آن كس كه عشق را مي شناسد، دير يا زود ناگزير از شناختن هستي است. تو فقط بايد به ژرف تر ساختن عشقت ادامه دهي. عاشق خود باش تا پيروزي از آن تو شود. 122 بين لذت و درد تنها مرتبه اي كه هركس مي تواند در آن بطور دايم ساكن شود، فضايي است كه نه اين است و نه آن. در اين فضا سكوت و آرامش برقرار است. البته در آغاز ناخوشايند به نظر مي رسد؛ چون در آن نه درد هست و نه لذت، اما تمام دردها و لذتها فقط هيجان هستند. هيجاني را كه دوست داريد، لذت مي ناميد و هيجاني را كه دوست نداريد، درد مي خوانيد. گاهي پيش مي آيد كه هيجان خاصي را دوست داريد و همان تبديل به لذت مي شود و بعد هيجان ديگري را دوست خواهيد داشت كه به درد تبديل مي شود. بنابراين، تجربه اي واحد مي تواند به درد يا لذت تبديل شود و اين بستگي دارد به اينكه آنرا دوست بداريد و يا دوست نداريد. در فضاي ميان لذت و درد بياساييد. اين كار يكي از طبيعي ترين حالات استراحت است. وقتي دراين حالت قرار بگيريد و آنرا حس كنيد، با طعم آن آشنا مي شويد، در آغاز تلخ است، اما در عمق آن سكوت و آرامش حضور دارد و فرد از آن سرمست مي شود. به تدريج با طعم آن آشنا مي شويد. ابتدا بي مزه است؛ زيرا زبانتان پر از مزه هاي لذت و درد است. 20جولای I bring a revolution. The individual has not to fit with the pattern; the pattern has to fit with the individual. My respect for the individual is absolute. I am not much concerned with means; means can be changed, arranged in different ways. من همه معیارها را زیر و رو می کنم: فرد نباید خود را با قالب وفق دهد. قالب باید خود را با فرد وفق دهد. احترام من نسبت به فرد مطلق و بی قید و شرط است. من زیاد نگران وسیله نیستم؛ وسیله را می توان عوض کرد و به شیوه های مختلفی ترتیب داد.
«خدا با ماست»