2015-02-10، 01:25
قسمت هایی از نامه ی فوق العاده ی چارلی چاپلین به دخترش
![[تصویر: Chaplinm.jpg]](http://dc626.4shared.com/img/XqROQRTk/s3/Chaplinm.jpg)
[size=18px].......من چارلی ام . من دلقک پيری بيش نيستم. امروز نوبت توئه.
برقص....من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم ٬ و تو در جامه حریر شاهزادگان می رقصی.
این رقص ها ٬ و بیشتر از آن ٬ صدای کف زدنهای تماشاگران ٬ گاه تو را به آسمان ها خواهد برد.
برو . آنجا برو اما گاهی نیز بروی زمین بیا٬و زندگی مردمان را تماشا کن.
ژرالدين در دنيايی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص و موسيقی نيست.
....نيمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بيرون ميايی ٬آن تحسين کنندگان ثروتمند را يکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خريدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جيب شوهرش بگذار .
....گاه به گاه ٬ با اتوبوس ٬ با مترو شهر را بگرد . مردم را نگاه کن٬ و دست کم روزی يکبار با خود بگو :" من هم یکی از آنان هستم ." تو یکی از آنها هستی - دخترم ، نه بیشتر ،هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به آدم بدهد ، اغلب دو پای او را نیز می شکند...
خدایا چه کسی تو رادراغوش گرفته که اینچنین ارامی؟ Д Ŧ Ŀ ã s![[تصویر: 91.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/91.gif)
![[تصویر: 78.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/joda-konandeh/78.gif)
![[تصویر: 91.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/other/1/91.gif)
![[تصویر: 78.gif]](http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/joda-konandeh/78.gif)