2015-01-20، 01:10
زمانی متوجه شدم اختیار کنترل مصرف مواد مخدر از دستم خارح شده است، وقت زیادی از مصرفم نگشته بود، من در هفت ماه فهمیدم دیگر توانایی کنترل کردن مصرفم را از دست داده ام و با تعجب دست به هر کاری میزدم باخطا و شکست رو برو شدم. از همان موقع برای ترک دست به هرکاری زدم و چند کتاب خریدم و در خانه خوابیدم و به همسرم گفتم، کلیه ام درد دارد و باید استراحت کنم و داروهای ترک که از دوستان مصرف کننده گرفته بودم را مصرف میکردم. برای ترک هرکاری میکردم و فایده ای نداشت و اوضاعم هرروز بدتر از روز قبل میشد و همانطورهم ترسهایم بالا زده بود و متناوباً دروغ میگفتم، بی حوصله و تن پرور و عصبی شده بودم همه چیزهای واقعی و حقیقت را انکار میکردم. بسراغ پزشکان و روانپزشکان میرفتم و هرچه پول میخواستند و هرچه روشی که بلد بودند مانند یوآر او دی و بستری شدن در بیمارستانهای مختلف و تیمارستان خصوصی و دکترهای طب سنتی وروشهای مختلف وسفرهای تفریحی وزیارتی هم فایده نداشت و اوضاع همچنان بدتر و حادتر از قبل میشد. اصلاً امید نداشتم از این دام و بدبختی بیرون بیام و روزبه روز با تمام اطرافیان ارتباطم قطع شد. تنهای گریبانم را میگرفت و مصرفم بیشتر میشد. تمام نقشه هایم نقش برآب میشد. امروز با کارکرد قدم یک و انتقال آن خود را بیمه میکنم. متوجه شدم که اعتیاد جزیی از مسائل و مشکل من شده است. سعی میکنم بیماری اعتیادم را انکار نکنم و یا با عوارض آن کنار بیایم.