2015-01-14، 03:41
آنکسی که برای من تصمیم میگرفت و مرا هدایت میکرد و هیچ قدرتی در برابرش نداشتم شهوت بود. او مرا به جاهایی که میخواست و کارهایی که دوست داشت وادار میکرد. من قدرتی نداشتم.. من قدرتی نداشتم.. این خود عاجزی بود و هست. شهوت دشمنی بود قدرتمند و موذی و آب زیر کاه و دروغگو و خستگی ناپذیر. او مرا وامیداشت تا خوراکش دهم و من اربابی را اطاعت میکردم که داشت خونم را میمکید و زندگی را از من میگرفت