2015-01-04، 06:06
آرزوی دوران کودکی ام بود
جای آن درخت سر به فلک کشیده ای باشم
که شاخه هایش هر صبح با بوسه های نوازشگر خورشید بیدار میشدند
پرندگان روی تنش لانه میکردند و برای برگهایش آواز میخواندند
درخت بودن چه خوب بود!
ولی حالا
آرزویم این نیست!
میدانم درخت چه زجری میکش!
شب و روز گوشه ای ساکت نشسته
و شاهد چه نامردیهاییست که مقابلش اتفاق می افتد!
چه خیانتها که می بیند!
و همدم تنهایی چه کسانی که میشود!
نه
نمیخواهم درخت باشم
طاقتش را ندارم!
جای آن درخت سر به فلک کشیده ای باشم
که شاخه هایش هر صبح با بوسه های نوازشگر خورشید بیدار میشدند
پرندگان روی تنش لانه میکردند و برای برگهایش آواز میخواندند
درخت بودن چه خوب بود!
ولی حالا
آرزویم این نیست!
میدانم درخت چه زجری میکش!
شب و روز گوشه ای ساکت نشسته
و شاهد چه نامردیهاییست که مقابلش اتفاق می افتد!
چه خیانتها که می بیند!
و همدم تنهایی چه کسانی که میشود!
نه
نمیخواهم درخت باشم
طاقتش را ندارم!