2014-12-23، 03:21
در ابتدای شکلگیری و شرکت در جلسات مقداری ترس و استرس سراغم آمده بود و احساس میکردم در جمع چندنفر از همدردان باید از چه چیزی صحبت کنم و آنها چه خواهند گفت و از کجا شروع کنم. من اولین نفری بودم که دستم را بلند کردم و از زمان شروع درد کمرم و مشکل راه رفتن و رجوع به پزشکان و سه سال آزمایشهای بی ربط و زمانبر و پرهزینه و در نهایت مراجعه به متخصص استخوان و بستری شدن در بیمارستان شفا یحیاییان و شیمی درمانی و رادیوم درمانی و مهلت شش ماهه و قصد کشتن اعضای خانواده و خودم و مراجعه به انجمن خودیاری برای ترک موادمخدر و قرص های روانگردان و نیکوتین و تسلیم بودن در مقابل خداوندی که آنچنان شناختی با او را نداشتم و معجزه اتفاق افتاد که من برخلاف پیش بینی پزشکان اکنون نه سال است (زمان شروع شکلگیری اولیه انجمن سرطانی ها در برنامه) من زنده و سرحال هستم و گاهی بخاطر تازه واردان که باید چه بگویم و از کجا شروع کنم که آنها تحت تأثیر برنامه قرار بگیرند و بازهم تشریف بیاورند، تا بتوانند زنده بمانند. اما متاسفانه مورد کم لطفی آقایان متخصص و در اصل دشمن ما هستند و تبلیغات مسموم و ناحقی راجع به ما به بیماران و خانواده بیماران انتقال داده و مارا بجای خودشان کلاش معرفی میکنند. ما چون مانند آنها دارو ندار بیماران را به یغما نمی بریم، از طریق ترساندن بیمار و خانواده تاکید دارند که روش ما بیمارشان را خواهد کشت و این در حالی است که هرسال چند هزار بیماری که توسط خودشان سلاخی شده و تحت شیمی درمانی و پرتو درمانی دارو ندارشان را گرفته و روانه گورستان میکنند. این درحالی است که در گروه ما با اینکه معدود بیماری شرکت دارد. اما زنده و سرحال و با روحیه به زندگی و پیم دادن به همدردان خود ادامه میدهیم. من نیاز دارم در جلسات انجمن سرطانی ها در بین همدردانم شرکت کنم و این اصول و قدمها را به آنها انتقال دهم و بقای خودم را در کنار همدردانم ادامه دهم...