2014-05-06، 05:16
بله چون خودم را نمي شناختم ودوست نداشتم از خودم غافل بودم بيشتر وقتم را براي معتادم ميگذاشتم ، چون فکر ميکردم ميتوانم اورا تغيير دهم،به خودم ميگفتم ان قدر تلاش ميکنم تا او را عوض کنم ولي نشد هميشه نگران کارهاش بودم گریه میکردم قهر میکردم ،
یک روز فهميدم همه اين کارها بيهوده هست دست از تلاش برداشتم ورهاش کردم وبه جاي دعوا وقهر براش دعا ميکنم تا نيروی برترم خودش جواب دعاهايم را بدهد

