2014-02-18، 08:19
مانده ام بر جا
خسته و فرسوده
بیا و جانم را بگیر
می خواهم مردن را هم احساس کنم
از زندگی دادنت چیزی نفهمیدم
می خواهم با چشمانی باز
دیدن انتخابی از اجبار راستین مرگت را
حقیقتِ خلقتت و پس از مرگت را
و احساس پس از آن را با چشمانی باز
هوای جان کندنم را لمس کنم
بیا نفسم را جان تلخم را بگیر
مانده ام برجا
خسته و فرسوده
خسته و فرسوده
بیا و جانم را بگیر
می خواهم مردن را هم احساس کنم
از زندگی دادنت چیزی نفهمیدم
می خواهم با چشمانی باز
دیدن انتخابی از اجبار راستین مرگت را
حقیقتِ خلقتت و پس از مرگت را
و احساس پس از آن را با چشمانی باز
هوای جان کندنم را لمس کنم
بیا نفسم را جان تلخم را بگیر
مانده ام برجا
خسته و فرسوده
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست