اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/inc/class_error.php 157 errorHandler->error
[PHP] errorHandler->error_callback
/inc/plugins/mybbirckeditor.php 1044 preg_replace
/inc/class_plugins.php 142 mybbirckeditor_parser
/inc/class_parser.php 244 pluginSystem->run_hooks
/printthread.php 203 postParser->parse_message



انجمن بانیان بهبودی
15. آيا مي‌دانید چرا از اينكه در جمع و حضور مردم با خداوند دعا و نیایش كنيد خجالت مي‌ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=425)
+--- انجمن: سه قدم برای شفای بیماری سرطان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=426)
+---- انجمن: قدم دوم سرطانی ها (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=428)
+---- موضوع: 15. آيا مي‌دانید چرا از اينكه در جمع و حضور مردم با خداوند دعا و نیایش كنيد خجالت مي‌ (/showthread.php?tid=3468)



15. آيا مي‌دانید چرا از اينكه در جمع و حضور مردم با خداوند دعا و نیایش كنيد خجالت مي‌ - mehdiast - 2014-01-03

15. آيا مي‌دانید چرا از اينكه در جمع و حضور مردم با خداوند دعا و نیایش كنيد خجالت مي‌كشيدید؟



RE: 15. آيا مي‌دانید چرا از اينكه در جمع و حضور مردم با خداوند دعا و نیایش كنيد خجالت مي‌ - شاپور الف - 2014-12-26

به راستی در من کانونی از شرمندگی و خجالت از همان دوران کودکی بود، که خودم را از سایرین حقیرتر و بی ارزشتر میدانستم و بخاطر حفاظت و مراقبت از خودم، به دیگران نزدیک نمیشدم. فکر میکردم پیش دیگران کم دارم و نباید لو بروم. من همیشه در اطاقی تنها و حتی تاریک نماز میخواندم و در مساجد در دورترین قسمت نماز میخواندم و اگر کسی به من نگاه میکرد خودم را گم میکردم، حتی وقت دعای انتهای نماز که همه دست خودرا تا سقف مسجد بلند میکردند من دستم را روی رانم گذاشته دعای عجله ای میخواندم و فوراً به سرکار و زندگیم میرفتم. این شرمندگی و خجالت یک عادت ناپسند از دوران کودکی با من بود. که من نتوانسته بودم آنها و خیلی از عادتهای ناسالم دیگر دوران کودکیم را از سرم بیاندازم. بقدری این عادت ناسالم در من فعال بود که وقتی به زیادت امامزاده ها هم میرفتم، توانایی دعا کردن و نوع درخواست کمک را نداشتم و وقتی کلمه خدایا از دهانم خارج میشد بقیه چیزهایی که باید از او تقاضا میکردم را یادم میرفت. حتی به بعضی ها میگفتم خداوند خودش میداند من چه میخواهم دیگر چرا فریاد بکشم...