انجمن بانیان بهبودی
محبت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148)
+--- انجمن: دوبیتی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=149)
+--- موضوع: محبت (/showthread.php?tid=2635)



محبت - abbas - 2013-12-04

[sizدلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت

لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبتe=medium]



RE: محبت - abbas - 2013-12-30

پیموده ساقی در قدح بیهوشی عشاق را گویی فزون با بنده داد ان ساغر پیموده را



RE: محبت - abbas - 2014-01-07

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هرجا بنگرم کوه و در دشت
نشان روی زیبا ی ته وینم



RE: محبت - abbas - 2014-01-08

ینجا نیامدی و ندیدی که کیستم

در خشکسال عاطفه نم نم گریستم



جنگل به احترام گلی قد کشید و سوخت

من هم خدا کند که به پایت بایستم



RE: محبت - رقیه - 2014-02-01

ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر به ، به که دوصد دل برما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما



RE: محبت - sadaf - 2014-04-04

مـا را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند


RE: محبت - mohammad - 2014-06-02

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب ......تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد



RE: محبت - MOZHGAN - 2014-08-17

عشق های جریمه
اشتباه اول من و تو یک نگاه بود
عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود
گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است
اینکه کلبه ی من از غم تو روبراه بود
می دویدم و میان کوچه جار می زدم
های های گریه بود و اشک و درد و آه بود
گاه گریه می شدیم و گاه خنده مثل شوق
این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود
جنگ بر سر من و خدا و عشق بود سیب
سیب بی گمان در این میانه بی گناه بود
هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم
ردی از عبور سرد آفتاب و ماه بود
آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا
با حضور آفتاب، روز من سیاه بود؟
اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب
بر غریبی من و تو بهترین گواه بود
هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم
مانده ام کجا، کجای کار اشتباه بود



RE: محبت - mohammad - 2014-09-01

دیری ست که ما معتکف دیر مغانیم
رندیم و خراباتی و فارغ ز جهانیم...
چون کاسه شکستیم نه پر ماند و نه خالی
بی‌کیسه‌ی بازار چه سود و چه زیانیم...
 شیریم سر از منت ساطور کشیده
قصاب غرض را نه سگ پای دکانیم
  پروانه‌ای از شعله ما داغ ندارد
هر چند که چون شمع سراپای زبانیم  
هشیار شود هر که در این میکده مست است
اما دگرانند چنین ، ما نه چنانیم
  ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی میی هست در این میکده مستیم
 وحشی بافقی