مشعاره گر - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148) +--- انجمن: دوبیتی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=149) +--- موضوع: مشعاره گر (/showthread.php?tid=171) |
RE: مشعاره گر - sadaf - 2014-09-30
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است RE: مشعاره گر - mohammad - 2014-09-30 تا کي غم آن خورم که دارم يا نه وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه پرکن قدح باده که معلومم نيست کاين دم که فرو برم برآرم يا نه RE: مشعاره گر - sadaf - 2014-10-01
هر کس به طريقي دل ما مي شکند
بيگانه جدا ، دوست جدا ميشکند بيگانه اگر مي شکند حرفي نيست از دوست بپرسيد که چرا مي شکند ؟ RE: مشعاره گر - mohammad - 2014-10-02 در عشق چه جای بیم تیغ است نظامیتیغ از سر عاشقان دریغ است عاشق ز نهیب جان نترسد جانان طلب از جهان نترسد... RE: مشعاره گر - رسول - 2014-10-09 دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بين به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را RE: مشعاره گر - mohammad - 2014-10-09 از کعبه کلیسیا نشینم کردی
آخر در کفر بیقرینم کردی بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی! RE: مشعاره گر - mohammad - 2014-10-13 یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد... RE: مشعاره گر - sepahrad - 2014-10-15 ما يک شراب کهنه بدهکار دلبريم گرگيم و سال هاست کسي را نمي دريم در دور باطلي که فتاديم سرخوشيم از ابتدا به فکر نفس هاي آخريم مي خواستي که شرط قمارم شوي،شدي
ما آبروي رفته ي خود را نمي بريمآنقدر خورده ايم که ترسم به روز حشر وقت حساب يکسره بالا بياوريمهر پيک پيکري است به پيکار در شده. . . حالم خراب تر شده،بگذار بگذريم. . RE: مشعاره گر - mohammad - 2014-10-15 من اگر رندم و قلّاشم، اگر درویشم هر چه ام، عاشق رخسار تو کافر کیشم دست کوتاه از آن زلف درازت نکشم گر زند عقرب جرّاره، هزاران نیشم خواهمت تا که شبی تنگ در آغوش کشم چه غمم گر خطری صبح درآید پیشم دشت، آراسته از لاله رخان، دوش به دوش من بیچاره گرفتار خیال خویشم دل ز عشق رخت ای دوست، کجا برگیرم برود عمر عزیز ار به سر تشویشم من، همان شاطر عشقم که به تو شرط کنم گر کشم دست ز دامان تو، نادرویشم RE: مشعاره گر - mohsen..yazd - 2014-11-28 مه من نقاب بگشا ز جمال کبريايي که بتان فرو گذارند اساس خودنمايي شده انتظارم از حد، چه شود ز در درآيي ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
|