اخطارهای زیر رخ داد: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن داستان نویسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=249) +--- انجمن: عرفان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=250) +---- انجمن: شعر های عرفانی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=266) +---- موضوع: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی (/showthread.php?tid=6989) |
RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 ا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟ شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا خانهآرایی نمیآید ز من همچون حباب موج بیپروای دریای حقیقت کن مرا استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص خانه دار گوشهٔ چشم قناعت کن مرا چند باشد شمع من بازیچهٔ دست فنا؟ زندهٔ جاوید از دست حمایت کن مرا خشک بر جا ماندهام چون گوهر از افسردگی آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا گرچه در صحبت همان در گوشهٔ تنهاییم از فراموشان امن آباد عزلت کن مر از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا در خرابیهاست، چون چشم بتان، تعمیر من مرحمت فرما، ز ویرانی عمارت کن مرا از فضولیهای خود صائب خجالت میکشم من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟ صائب تبریزی
RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 شکست شیشه من بیصداست همچو حباب از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده استدر درون خانهاش ماه است و بیرون آفتاب بهشت بر مژه تصویر میکند مهتابپیاله را قدح شیر میکند مهتاب فروغ صحبت روشندلان غنیمت دانپیاله گیر که شبگیر میکند مهتاب ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخگنج خواهد خواست جای باج ازین ملک خراب شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی استپوشیده است پست و بلند زمین در آب از چشم نیممست تو با یک جهان شرابما صلح میکنیم به یک سرمه دان شراب ! من در حجاب عشقم و او در نقاب شرمای وای اگر قدم ننهد در میان شراب به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیرمباد آب حیاتت دهد به جای شراب ! مجوی در سفر بیخودی مقام از منکه در محیط، کمر باز میکند سیلاب بود ز وضع جهان هایهای گریهٔ منز سنگلاخ فغان ساز میکند سیلاب من آن شکسته بنایم درین خراب آبادکه در خرابی من ناز میکند سیلاب اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاستآرزوی هر دو عالم را ازو یکجا طلب آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی استگردنی کج میکنی، باری می از مینا طلب معیار دوستان دغل، روز حاجت استقرضی به رسم تجربه از دوستان طلب صائب تبریزی
RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 این چه حـرفیست که در عالم بالاست بـهـشـت ؟ هـر کجا وقت خـوش افـتـاد همانجاست بـهـشـت دورخ از تیــــرگی بـخت درون تـــــو بــود گـردرون تـیــره نباشد هـمه دنیــــاست بـهـشـت صائب تبریزی
RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را بر ما و خود ستم کرد، هر کس ستود ما را چون موجهٔ سرابیم، در شورهزار عالم کز بود بهرهای نیست، غیر از نمود ما را آیینههای روشن، گوش و زبان نخواهند از راه چشم باشد، گفت و شنود ما را خواهد کمان هدف را، پیوسته پای بر جا زان در نیارد از پا، چرخ کبود ما را چون خامهٔ سبک مغز، از بی حضوری دل شد بیش روسیاهی، در هر سجود ما را گر صبح از دل شب، زنگار میزداید چون از سپیدی مو، غفلت فزود ما را؟ تا داشتیم چون سرو، یک پیرهن درین باغ از گرم و سرد عالم، پروا نبود ما را از بخت سبز چون شمع، صائب گلی نچیدیم در اشک و آه شد صرف، یکسر وجود ما را RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 هوا چکیده ی نورست در شب مهتاب ستاره خنده ی حورست در شب مهتاب سپهر جام بلوری است پر می روشنزمین قلمرو نورست در شب مهتاب زمین زخندهٔ لبریز مه نمکدانی استزمانه بر سر شورست در شب مهتاب رسان به دامن صحرای بیخودی خود راکه خانه دیدهٔ مورست در شب مهتاب بغیر بادهٔ روشن، نظر به هر چه کنیغبار چشم شعورست در شب مهتاب براق راهروان است روشنایی راهسفر ز خویش ضرورست در شب مهتابصائب تبریزی
RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 صائب تبریزی : آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا از جوانی حسرت بسیار میماند به جا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟ هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جازنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار میماند به جانیست از کردار ما بیحاصلان را بهرهای چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور برگ صائب بیشتر از بار میماند به جا RE: گلچین تکبیتهای صائب تبریزی - ARSAM - 2015-06-08 ازان خورند به تلخی شراب ناب مراکه بیتلاش به چنگ آمده است شیشه ی من صائب تبریزی
|